آقای بابو به تازگی مدیرعامل یک شرکت بزرگ شده بود.
مدیرعامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های ۱ و ۲ و ۳ روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: «هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.»چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای بابو بد جوری به درد سر افتاده بود. در ناامیدی کامل، آقای بابو به یاد پاکت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره ۱ را باز کرد. کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود:
«همه تقصیر را به گردن مدیرعامل قبلی بینداز.»
آقای بابو یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.
****
یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد. با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، آقای بابو بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود:
«تغییر ساختار بده و برنامه ریزی دوباره انجام بده.»
آقای بابو به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند. بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد. آقای بابو به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود:
«سه پاکت نامه آماده کن و وسایلت را جمع کن .»
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
داستانهای طنز کوتاه و با حال ,
,
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان طنز ,
داستان طنز :: داستان کوتاه مدیریتی ,