هیزم شکن هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود"تبرش افتاد توی رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید:
چرا گریه میکنی؟
هیزم شکن گفت:
تبرم توی رودخونه افتاد
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:
آیا این تبر توست؟
هیزم شکن جواب داد
"نه"
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید:
آیا این تبر توست؟
دوباره هیزم شکن جواب داد: نه
فرشته باز هم به زیر آب رفت و با تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد:
آره
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خانه شد.
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه میرفت زنش افتاد توی آب.هیزم شکن داشت گریه میکرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟اوه فرشته زنم افتاد توی آب.
فرشته هم رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت ...
سلام امروز اومدم اول از همه از همه ی دوستای خوبم تشکر کنم از دوستانی که در مورد مطالبم نظر میدن به اونایی هم که مطالب رو می خونن و یه نظر ساده مثل یه سلام خالی هم نمیذارن فقط میگم...خیییییییییییلی بی معرفتین آقا اگه نظراتتون رفت بالا که رفته اگه نرفت وبلاگ رو تعطیل میکنم و درشو تخته البته این شوخیه از همه ی کسایی که آهنگ تک ستاره رو دانلود کردن کمال تشکر رو دارم به قول یاس
ببین تو این قصه هارو میشنویو میری
بعده چند بار شنیدن ازش میگذری و سیری
ممنون از اونی که به دیگری صدامو پاس داد بگذریم بریم سراغه ادامه داستان... خب حس آهنگ گرفتم از آهنگ بعدیم هم خبرایی آوردم اسمش رهگذره ولی متفاوت با کاره قبل ایندفعه یکم داستان تلخه کلا بگم یه دیس لاوه رمانتیکه " کاره ترانه و تکست هم از خودمه فقط خواهشا قسمت نظرات بگین پخش آهنگ قبل عید باشه یا بعد از عید؟؟؟
یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه ، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش میکنه.
وقتی میرسه خونه میبینه گربه هه از اون زودتر رسیده خونه!!! این کارو چند بار تکرار میکنه اما نتیجه ای نمیگیره...
یک روز گربه رو برمیداره میذاره تو ماشین بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و ... خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون. یک ساعت بعد زنگ میزنه خونه زنش گوشی رو برمیداره.
مرده میگه : اون گربه ی کره خر خونس؟
زنش میگه : آره.
مرده میگه گوشی رو بهش بده من گم شدم!!!
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، جوانی به درختی تکیه داده بود و مثل ابر بهاری گریه می کرد. گاهی که از گریه کردن خسته می شد، به نقطه ای خیره می ماند، بعد آهی می کشید و شروع به اشک ریختن می کرد.
همان جور که جوان مشغول آه کشیدن و اشک ریختن بود، ناگهان آسمان ابری شد و صدای رعد و برق شدیدی از ابرها برخاست و روی زمین گرد و خاک شد. جوان به خیال این که می خواهد طوفان بشود، برخاست برود پی کارش که ناگهان دختری را در مقابل خود دید
جانی ساعت ۲ از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گران قیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”.
اعضای قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»
یکی از دوستام میگفت مهم ترین اصل در وبلاگ نویسی صداقته امروز اومدم ولی با یه آپ جوک های قدیمی و تکراری البته جالب اگه دوست داشتین برین ادامه مطلب موضوع
قتل
به غضنفر ميگن : براي چی زدی زنتو با چاقو كشتی غضنفر ميگه : آخه وضع ماليم اونقدر خوب نبود كه بتونم تفنگ بخرم
ماست بجای بنزين
ميدوي اگه تو باک ماشين به جاي بنزين ماست بريزی چي ميشه نه نميدونم
هيچي ، فقط به جاي بق بوق ميگه دوغ دوغ
بابات مرده
به جاسم ميگند بابات مرده جاسم ميگه : آخ جون از فردا تيپ مشکي
دوپينگ
غضنفر توی مسابقه دو دوپينگ ميکنه و برای اينکه کسي نفهمه از قصد خودش رو نفر آخر مسابقه ميکنه
دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود، پریشان شد. آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد و بد و بیراه گفت! (فرشته سکوت کرد)
آسمان و زمین را به هم ریخت! (فرشته سکوت کرد)
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت! (فرشته سکوت کرد)
به پرو پای فرشته پیچید! (فرشته سکوت کرد)
کفر گفت و سجاده دور انداخت! (باز هم فرشته سکوت کرد)
دلش گرفت و گریست به سجاده افتاد ! ( این بار فرشته سکوتش را شکست و گفت:)
بدان که یک روز دیگر را هم از دست دادی! تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن!
لابلای هق هقش گفت: اما با یک روز… با یک روز چه کاری میتوان کرد…؟
فرشته گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که ...
No poems no fancy words I just want the world to know that I LOVE YOU my Princess with all my heart. Happy Valentine's Day
بدون کلمات فانتزی و بدون هیچ شعری فقط میخوام دنیا بدونه که تورو با تمام قلبم دوست دارم. ولنتاین مبارک
.
.
.
silverstar.mahtarin.com
True love means:
2 feel some1 in ever heartbeat,
2 findsome1 in every thought,
2 C some1 with closed eyes,
and 2 miss some1 without good reason :)
عشق واقعی یعنی:
کسی رو در هر ضربان قلبت حس کنی
کسی رو توی تمام رویاهات پیدا کنی
اینکه کسی رو حتی با چشمای بسته هم ببینی
و اینکه برای کسی بدون هیچ دلیل مناسبی دلتنگ بشی
.
.
.
silverstar.mahtarin.com
you say you love me my heart beats faster,i smiled and believe you,but i knew that your lips are liar ,you patted with your voice and i felt your heart beats , it was kind and pure , your glance was hot and beautiful your voice was solace of heart, your breathe smelled spring of love!i leanedto you and felt solace i was in safe with you
اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه"چشماتو ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد"بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوسش داری
این داستان برگزیده از <افسانه های امروزی> نویسنده:ابولفضل ضرویی نصر آباد ملقب به ملا نصرالدین
موش بخوردت!
یکی بود یکی نبود"غیر از خدا هیچکس نبود
دختری بود در ولایت غربت که هر چیزی میگفت وهر چیزی می خواست همان موقع اتفاق می افتاد یا آرزویش برآورده می شد.مثلا اگر می گفت:<الان برق می رود> همان موقع برق می رفت یا اگر می گفت <کاش ملای مکتب مریض شود> همان وقت ملای مکتب مریض میشد.
باری این دختر کم کم بزرگ شد و به سن جوانی رسید.یک روز داشت در خیابان راه می رفت"چشمش افتاد به یک پسری که در زیبایی و ملاحت سرآمد جوانان بود.باری تا چشم دختر به جوان افتاد با خودش گفت: <کاش این پسر عاشق من شود و به خواستگاری ام بیاید> از آنجا که آن دختر هر آرزویی می کرد فورا برآورده می شد"از قضای روزگار"پسر هم فی الفور عاشق دختر شد و همان وسط خیابان آمد به خواستگاری.
دختر گفت:<من حرفی ندارم ولی توباید اول چند خواسته مرا برآورده کنی > پسر گفت ای محبوب شیرین کار شما جان بخواه.دختر که توی دلش قند آب می شد"گفت: <اول این که باید برایم یک جفت شاخ غول بیاوری> پسر گفت:<به روی چشم.همین...بقیه داستان رو در ادامه مطلب مطالعه کنید
سلام به همه ی دوستای عزیزم به همه ی دوستای خوبم که مطالبمو دنبال می کنن امروز اومدم تا بهتون از سورپرایزی که قبلا ازش حرف زدم خبرایی بدم آها بگم!!!سورپرایزیی که گفتم یه آهنگ لاو هستش به نام تک ستاره که کار گروه خودمونه یعنی علی یگانه و حامد سراج و خودم هم با نام هنری آمین اس اچ فعالیت میکنم بستن این کار حدود 2ماه طول کشید و خلاصه بگم خیلی براش زحمت کشیدیم به زودی میذارمش برای دانلود امیدوارم دانلود کنین و لذت ببرین
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد کهتخت خواب کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته شدهو روش نوشته بود « براي پدر». پدر با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد وبا دستان لرزان نامه رو خوند : پدر عزيزم،با اندوه و افسوس فراوان برايت مي نويسم. من مجبور بودم با دوست دختر جديدم فرار کنم، چون مي خواستم جلوي يک رويارويي بامادر و تو رو بگيرم. من احساسات واقعي رو با سارا پيدا کردم، او واقعاً معرکه است،اما مي دونستم که تو اون رو نخواهي پذيرفت، به خاطر تيزبيني هاش، خالکوبي هاش ،لباسهاي تنگ موتور سواريش و به خاطر اينکه سنش از من خيلي بيشتره.
پدر سارا به من گفت که ما ميتونيم شاد و خوشحال باشيم اما فقط احساسات مهم نيست، پدر ، اون حامله است
. اون يک کلبه توي جنگل داره و کُلي هيزم براي تمام زمستون. ما يک رؤياي مشترکداريم براي داشتن تعداد زيادي بچه.......
سارا چشمان من رو به روي حقيقت باز کرد که ماريجوانا واقعاً به کسي صدمه نمي زنه . ما اون رو براي خودمون مي کاريم سارا براي همه کوکائينها و اکس تازي ها مشتريداره
در ضمن، دعا مي کنيم که علم بتونه درماني براي ايدز پيدا کنه، وحال سارا بهتربشه
اون لياقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و مي دونم چطور از خودممراقبت کنم. يک روز، مطمئنم که براي ديدارتون بر مي گرديم، اونوقت تو مي توني نوههاي زيادت رو ببيني.با عشق،پسرت،( جان)
پاورقي : پدر، هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من طبقه بالا هستم تو خونهتامي
فقط مي خواستم بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به کارنامهمدرسم که روي ميزمه. دوسِت دارم! هروقت براي اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن