الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه
ملانصرالدین
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
بيسكويته
لطیفه های کوتاه
غضنفر تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبلش بهش ميگن جواب بيسكويته. ولي تو همون اول نگو! اولش يه چند تا سوال كن كه ضايع نشه. غضنفر ميگه باشه و ميره تو مسابقه، ميپرسه: آقا، يك كويته؟! يارو ميگه: نه. ميگه: دوكويته؟ همينجوري ميگه تا ميرسه به نوزده كويت! يارو ميگه: من يه راهنمايي بهتون ميكنم، با چايي هم ميخورنش. غضنفر ميگه: آاااهان پس بگو، قنده؟
دوست با وفا
لطیفه های کوتاه
اقای مورگان مرده بود.
قبل از اینکه تابوتش را داخل قبر بگذارند یکی از دوستانش درب تابوت را باز کرد و چند سکه انداخت توش.
کشیش ازش پرسید: فکر میکنید این سکهها به دردش بخوره.
ـ اره فکر میکنم پول چند تا بطری آبجو بشه!
ـ ولی اونجا آبجوئی وجود نخواهد داشت پسرم.
ـ فکر نکنم مورگان بتونه بدون آبجو اونجا طاقت بیاره.
:: موضوعات مرتبط:
لطیفه ,
,
:: برچسبها:
جدیدترین لطیفه ها و جوکهای ثبت شده ,
لطیفه کوتاه ,
خنده ,
لبخند ,